آلبوم شب وصل
معرفی ردیف های آواز آلبوم شب وصل
دستگاه : ماهور
تار : داريوش طلايي
تنبک: همايون شجريان
كمانچه: سعيد فرج پوري
سال اجرا: 1376
سال انتشار: 1376
آواز : حديث آرزومندي
غزل: حافظ
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
درآمد ماهور
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
گشايش ، با اشاره به خاوران برگشت به ماهور
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
حصار ماهور
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی
حصار ماهور فرود ، جمله اول شكسته
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
اوج شكسته يا جمله دوم شكسته
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
جامه دران
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
مشخصات عروضی:
وزن: مفاعلين مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن
بحر: هزج مثمن سالم
تصنيف : شب وصل
كلام : ملك الشعراي بهار
ﺑﻪ ﺷﺐ ﻭﺻﻠﺖ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﻳﺖ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪم
ﺑﻪ ﻣﻪ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺎﺗﻢ ﺯ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺪ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺛﺒﺎﺗﻢ
ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﮕﺮ ﺟﺎﻧﺎ ﺯﺍﺭ ﻭ ﻧﺰﺍﺭﻡ
ﺷﻴﺪﺍﻱ ﺗﻮﺍﻡ ﺗﺎﺝ ﺳﺮﻡ ﺑﻴﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺭﺳﻮﺍﻱ ﺗﻮﺍﻡ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺑﻪ ﺑﺮﻡ
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﻛﺮﺩﻱ ﺟﺎﻧﺎ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻱ
ﺑﻪ ﺯﻟﻒ ﺳﺮﻛﺠﺖ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻋﺎﺭﺿﺖ ﺣﻞ ﻛﻦ ﻣﺸﻜﻠﻢ
آواز: منتهاي عشق
غزل : سعدي
هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
تا منتهای کار من از عشق چون شود
دلكش
دل برقرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود
دلكش
یار آن حریف نیست که از در درآیدم
عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود
قرچه ، رضوي
فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
حسيني و بسته نگار
ساکن نمیشود نفسی آب چشم من
سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود
دم درکش از ملامتم ای دوست زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
قرچه
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله گون شود
دیوار دل به سنگ تعنت خراب گشت
رخت سرای عقل به یغما کنون شود
حسيني
چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل
ترسم که عشق در سر سعدی جنون شود
دلكش فرود به ماهور
مشخصات عروضی:
وزن: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر: مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف
تصنيف : شمع شب تار
كلام : علي اكبر شيدا
شنیدم ماهی ، وُ هم شاهی
میان دلبران ، بت صاحبدلان ، خدا
گفتم که غمخوارم شوی
جانم ، در روز جدایی
شمع شب تارم شوی
جانم ، ترسم که نیایی
نه دلم ، بردی تو
نه غمم ، خوردی
دلم آزردی ، به خدا
نادیدنِ رویت می کُشدم
آن سنبل مویت می کِشدم
تصنيف : زدست محبوب
كلام : غلامرضا خان رئيس
زدست محبوب ، ندانم چونکنم وزهجر رویش ، دیده جیحونکنم
یارم چو شمع محفل است دیدن رویش مشکل
است
سرو مرا ، پا درگِل است برخطّ و خالش
مایل است
یار من ، دلدار من کمتر تو جفا کن
یادی ، آخرتو ز ما کن
رفتم برِ آن ماهِرو با او نشستم
روبرو گفتم سخنها مو به مو