آلبوم همايون مثنوي
معرفی ردیف های آواز آلبوم همايون مثنوي
دستگاه : همایون ومرکب خوانی
اجرای خصوصی
سنتور: منصور صارمی
سال اجرا: ۱۳۶۲
سال انتشار: ۱۳۷۴
آواز: سوداي خيال
غزل: فخرالدين عراقي
۱ بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ گره از کار فرو بسته ما بگشایی
درآمد اول همایون
۲ نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
درآمد دوم همایون
۳ گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو من به جان آمدم اکنون تو چرا می نایی؟
چکاوک
۴ بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
خجسته یا حصار با اشاره به فرازهای بالاتر
۵ همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
بیات راجع
۶ پیش از این گر دگری در دل من می گنجید جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
بیات راجع و حزین
۷ جز تو اندر نظرم هیچ کس می ناید وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
عشاق
۸ گفتی از لب بدهم کام عراقی روزی وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
عشاق
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
آواز :دل آرزومند
غزل : فخرالدين عراقي
۹ بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی نمانده صبر و مرا بیش از این شکیبایی
عشاق فرود به شور
۱۰ بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی
درآمد شور
ﺑﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻲﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻧﻤﻲﻳﺎﺑﺪ ﺑﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻲﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻴﻨﺎﻳﻲ
ﺍﮔﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺯﺑﺮ ﺷﻮﺩ ﺯ ﻏﻤﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻏﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮ ﻛﺮﺩﻩﺍﻱ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
ﺣﺠﺎﺏ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﻬﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺯ ﺑﺲ ﻛﻪ ﭘﻴﺪﺍﻳﻲ
ﻋﺮﻭﺱ ﺣﺴﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻴﭻ ﺩﺭ ﻧﻤﻲﻳﺎﺑﺪ ﺑﻪ ﮔﺎﻩ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﮕﺮ ﺩﻳﺪﺓ ﺗﻤﺎﺷﺎﻳﻲ
۱۱ ز بس که بر سر کوی تو ناله ها کردم بسوخت بر من مسکین دل تماشایی
رضوی
ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ، ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻋﺎﻟﻤﻲ ﻣﺮﺩﻩ ﻳﻜﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﺎﻝ ﺑﻨﻤﺎﻳﻲ
۱۲ ز چهره پرده برانداز تا سراندازی روان فشاند به روی تو ز شیدایی
جامه دران و فرود به همایون
ﺑﻪ ﭘﺮﺩﻩﺩﺭ ﭼﻪ ﻧﺸﻴﻨﻲ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺭ ﻧﻔﺴﻲ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﺩﻝ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩﺍﻱ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﻳﻲ
ﻧﻈﺮ ﻛﻨﻲ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﺔ ﺷﻜﺴﺘﻪﺩﻟﻲ ﻣﮕﺮ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺁﻳﺪ ﺑﺮﻭ ﺑﺒﺨﺸﺎﻳﻲ
ﺩﻝ ﻋﺮﺍﻗﻲ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻛﻲ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﮕﺸﺎﻳﻲ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
آواز:محنت سرا
غزل : فخرالدين عراقي
۱ دلی دارم چه دل؟ محنت سرایی که در وی خوشدلی را نیست جایی
قرائی
۲ دل مسکین چرا غمگین نباشد؟ که در عالم نیابد دلربایی
رهاب
ﺗﻦ ﻣﻬﺠﻮﺭ ﭼﻮﻥ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻪ ﺗﺎﺏ ﻛﻮﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﺎﻳﻲ
۳چگونه غرق خونابه نباشم؟ که دستم می نگیرد آشنایی
رهاب
۴ بمیرد دل چو دلداری نبیند بکاهد جان چو نبود جان فزایی
عراق
۵ بنالم بلبل آسا چون نیابم ز باغ دلبران بوی وفایی
عراق
ﻓﺘﺎﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﻱ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﺭ ﻧﻤﻲﺑﻴﻨﻢ ﺭﻫﻲ ﺭﺍ ﺭﻫﻨﻤﺎﻳﻲ
۶ نه دل را در تحیر پای بندی نه جان را جز تمنا دلگشایی
عراق و حزین
۷ در این وادی فروشد کاروان ها که کس نشنید آواز درایی
عراق و فرود به اصفهان
۸ در این ره هر نفس صد خون بریزد نیارد خواستن کس خونبهایی
بیداد
۹ دل من چشم می دارد که از این ره بیابد بهر چشمش توتیایی
درآمد همایون
ﺭﻭﺍﻧﻢ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﺣﺖﺳﺮﺍﻳﻲ
ﺗﻨﻢ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﻣﻲﺩﺍﺭﺩ ﻛﺰﻳﻦ ﺩﺭ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻧﺶ ﺁﻳﺪ ﻣﺮﺣﺒﺎﻳﻲ
ﺗﻤﻨﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻋﺮﺍﻗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﻳﺎﺑﺪ ﺑﻘﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻨﺎﻳﻲ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
بحر: هزج مسدس محذوف
آواز: دلدارم تو باشي
غزل : فخرالدين عراقي
۱چه خوش باشد که دلدارم تو باشی ندیم و مونس و یارم تو باشی
بختیاری
۲ دل پر درد را درمان تو سازی شفای جان بیمارم تو باشی
بختیاری
ﺯ ﺷﺎﺩﻱ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﮕﻨﺠﻢ ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻏﻤﺨﻮﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻲ
ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﻮﻧﺴﻲ ﺩﺭ ﻏﺎﺭ ﮔﻴﺘﻲ ﺑﻴﺎ، ﺗﺎ ﻣﻮﻧﺲ ﻏﺎﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻲ
ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺭﻡ ﺷﻮﺩ ﺁﺳﺎﻥ، ﭼﻮ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻲ
۳ اگر جمله جهانم خصم گردند نترسم چون نگهدارم تو باشی
نی داود
۴ همی نالم چو بلبل در سحرگاه به بوی آنکه گلزارم تو باشی
دیلمان
۵ چو گویم وصف حسن ماهرویی غرض زان زلف رخسارم تو باشی
دیلمان
۶ اگر نام تو گویم ور نگویم مراد جمله گفتارم تو باشی
فرود به شور
۷ از آن دل در تو بندم چون عراقی که می خواهم که دلدارم تو باشی
برگشت به همایون
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
بحر: هزج مسدس محذوف
آواز: نظر مستانه (مثنوي همايون)
غزل : فيض كاشاني
۱یک نظر مستانه کردی عاقبت عقل را دیوانه کردی عاقبت
درآمد همایون
۲ با غم خود آشنا کردی مرا از خودم بیگانه کردی عاقبت
درآمد همایون
۳ در دل من گنج خود کردی نهان جای در ویرانه کردی عاقبت
درآمد همایون
۴ سوختی در شمع رویت جان من چاره ی پروانه کردی عاقبت
بیداد
۵ قطره اشک مرا کردی قبول قطره را دردانه کردی عاقبت
بیداد
۶و۱۰ کردی اندر کل موجودات سیر جان من کاشانه کردی عاقبت
۶ بیداد ۱۰ فرود
۷ زلف را کردی پریشان خلق را خان و مان ویرانه کردی عاقبت
بیداد
۸ مو به مو را جای دل ها ساختی مو به دل ها شانه کردی عاقبت
بیداد
۹ در دهان خلق افکندی مرا فیض را افسانه کردی عاقبت
شوشتری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مسدس محذوف