معرفی ردیف های آواز آلبوم انتظار دل

دستگاه : آواز افشاري ، سه گاه

گروه پايور

سنتور:فرامرز پايور

تنبك: محمد اسماعيلي

سال اجرا: 1358

سال انتشار: 1359

 

 

تصنيف : ملكا

كلام : سنايي غزنوي

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی

نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

احد لیس کمثله صمد لیس له ضد

لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

 


 

آواز : بلبل نالان

غزل : حافظ

 

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

درآمد افشاري

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

 جامه دران

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

 اشاره به نيشابورك و جامه دران

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

جمله اول عراق با حالت گوشه عراقي

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

جمله دوم عراق

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

 جامه دران

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

رهاب

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

 

مشخصات عروضی

وزن: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

بحر: رمل مثمن مخبون محذوف

 

تصنيف : انتظار دل

كلام : عارف قزويني

 

 

‫ﺍﺯ ﻛﻔﻢ ﺭﻫﺎ - ﺟﺎﻧﻢ - ﺷﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻝ

‫ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ - ﺧﺪﺍ - ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﻝ

ﺩﻝ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ - ﺟﺎﻧﻢ - ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺮ ﻧﮕﺸﺖ

ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪ ﺳﭙﻴﺪ - ﺧﺪﺍ - ﺯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﻝ

ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺮﻳﺨﺖ - ﺟﺎﻧﻢ - ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ

ﺧﻮﺵ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ - ﺧﺪﺍ - ﺍﻧﺘﺤﺎﺭ ﺩﻝ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺿﺮﺭ- ﺟﺎﻧﻢ - ﺍﺑﻠﻬﻢ ﺍﮔﺮ

‫ﺧﻢ ﻛﻨﻢ ﻛﻤﺮ - ﺧﺪﺍ - ﺯﻳﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﻝ

 

 

 

آواز: حكايت دل

غزل: حافظ

 

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

درآمد سه گاه

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

درآمد سه گاه

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

زابل

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

زابل

بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند

 

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

مويه ، مخالف

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند

مخالف اشاره به مغلوب

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

 

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

مخالف

بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

شكسته مويه و جامه دران برگشت به درآمد سه گاه

 

پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند

 

حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

 

 

مشخصات عروضي:

وزن: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

بحر: مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف